برای اطلاع 

 

 

کنفرانس جهانی زنان پایه از4 تا 8 مارس در کاراکاس /ونزوئلا باشرکت  102 نماینده و 7 زن مهمان از39 کشور برگزار شد

 

ایدۀ تشکیل این کنفرانس در ابتدا در سمینار شورای سیاسی زنان در آلمان شکل گرفت. این سمینار هر دوسال یکبار در دانشگاه شهر دوسلدورف آلمان برگزار می شود.

 

 .

آخرین کنفرانس جهانی زنان در پکن1995 از طرف سازمان ملل دعوت شده بود و در آن عمدتاً زنان نماینده از طرف و یا مورد تأئید دولت ها شرکت کرده بودند، وبعد از آن کنفرانس دیگری برگزار نشده بود. به این جهت این بار هدف این بود که زنان و هیئت های نمایندگی از زنان پایه و یا تودۀ زنان انتخاب شوند

محل آن به دلیل جنبش مردمی و ضد امپریالیستی در ونزوئلا در این کشور در شهر کاراکاس پیشنهاد شد و میزبان آن جنبش زنان " آنا سوتا"در ونزوئلا بودند

وتاریخ آن به مناسبت صدمین سال هشتم مارس روز جهانی جنبش زنان در مارس 2011 انتخاب شد.

کنفرانس در مدت حدود سه سال طی ملاقات ها و مباحثات لازم از طرف زنان نماینده از کشور های مختلف قاره ها و مناطق با بودجۀ خود زنان و بدون دریافت کمک مالی از جانب کشوری انجام شد.

من خود مدتی در کمیته تدارکات آن در آلمان شرکت داشتم.  از هر کشور 5 زن نمایندۀ جریان های متفاوت می توانستند شرکت کنند.

من به بسیاری از فعالان زنان ایرانی البته در خارج از کشور اطلاع دادم عمدتا از طریق ایمیل که برای شرکت در این کنفرانس و احتمالا کوشش برای آمدن کسانی از داخل همت کنند ولی به کلی موضوع نادیده گرفته شد  که بماند این بحث جداگانه ای می طلبد. سر انجام وقتی تا آخرین هفته ماه فوریه هیچگونه آمادگی شرکت در کنفرانس حاصل نشد، من به علت احساس تکلیف و عقیده به حضور صدائی از جانب زنان ایران با هزینۀ خودم در آن شرکت کردم و گزارش خلاصه ای در مورد وضعیت زنان و اوضاع سیاسی ایران به صورت کتبی به کنفرانس ارائه دادم..

 

  .گزارش را به ضمیمه  دریافت می کنید

 

با تشکر و آرزوی توفیق

 

منیژه 

____________________________________________

ایران کشوری است در خاورمیانه. من زنی هستم از ایران که همانند میلیون ها زن دیگراز جراحات بسیاری به علت جنسیت و زن بودن بر پیکر هستی ام رنج برده ام. شاهد نقش تعیین کنندۀ  بی حقوقی ها و تبعیضات بر زنان   در زندگی مادر، مادر بزرگ، خواهر و زنان بی شمار دیگری بوده ام. و اندیشه کردن به بی عدالتی ها و آرمان مبارزه برای یک جامعۀ عادلانه همواره هدف و مسیر زندگیم را تعیین کرده است.

در ایران زنان پیشرو بی شماری به ویژه دریک قرن اخیر برای دستیابی به حقوق انسانی کوشش و مبارزه کرده اند. در تمام جنبش های اجتماعی ، سیاسی با هدف آزادی، برابری و عدالت اجتمایی شرکت دارند.

من اینجا نمی خواهم به تحلیل علل تاریخی اجتماعی و اقتصادی این عدم برابری حقوق فردی و اجتماعی  بپردازم . بلکه به سادگی از  تبعیضات وجنایاتی که به زنان و بیش از همه زنان طبقات فقیر تر تحت رژیم جمهوری اسلامی  وارد می شود، بگویم.

 

از زهرا دختر هفت ساله می گویم، که بعد از جدائی پدر و مادرش، سرپرستی او  به پدر معتادش واگذار می شود . و این پدر به علت سؤظن مبنی بر اینکه زهرا شایدً مورد تجاوز دائی اش قرار گرفته باشد .او را به بخاری روشن می بندد و آتش می زند. بنا برگزارش پزشک قانونی  قلب کوچک زهرا قبل از مرگ از ترس ترکیده بوده است. یعنی آن که مورد ظلم واقع شده است مجازات می شود. زهرا ی کوچک فقط یکی از موارد بی شمار است، شیوا، دلبر، لیلا، سعیده، فرشته، خدیجه، سکینه و زنان دیگری در بند  این تبعیضات و جنایات نظام مردسالانه اسیر اند.

 با به قدرت رسیدن رژیم جمهوری اسلامی سال 1979 و برقراری قوانین مذهب اسلام به عنوان قانون  قضائی، حقوق زنان در تمام امور فردی و اجتماعی- آزادی پوشش، تحصیل، مشاغل، ازدواج، طلاق، سرپرستی فرزندان، حق سفر،  محدود و یا به کلی نادیده گرفته  شده است. دولت جمهوری اسلامی  کنوانسیون رفع تبعیض از زنان را که دسامبر 1979 به تصویب مجمع عمومی سازمان ملل رسیده است، امضاء نکرده است.

زنان را با تحقیر و به پوششی اجباری حجاب مجبور کردند، دروس مدرسه در بعضی رشته ها به دختر و پسر جدا شده است دختران اجازۀ تحصیل در بعضی رشته ها را ندارند، به همین ترتیب بخشی از مشاغل فقط مخصوص مردان است و زنان اجازه اشتغال در آن ها را ندارند به طور کلی یک آپارتاید جنسی حاکم است، زنان حق طلاق ندارند و اگر مرد موافق نباشد، زن بایستی جریانی طولانی و دردناک را پشت سر گذارد با صرف نظر از تمامی حقوق سنتی خود طلاق بگیرد. در بسیاری موارد که زنان تقاضای طلاق داشته و شوهر موافق نبوده ، بچه ها از مادر گرفته می شوند و مرد به زن می گوید آنقدر بدو تا تمام موهای سرت هم مثل دندان هایت سفید شود،و خودبدون هیچ منع قانونی با زن دیگری ازدواج می کند. و زنان فقیر بدون هیچگونه تأمین مالی به خود رها می شوند. از این رو زنان بی شماری گروگان این مناسبات پدر سالانه هستند.

 سقط جنین غیر قانونی است، زن برای  خروج از کشور به اجازۀ پدر اگر مجرد باشد واجازۀ شوهر اگر متأهل باشد احتیاج دارد. در حالیکه مردان بر اساس قوانین اسلامی به داشتن چندین همسر رسمی و غیر رسمی مجازند، زنان به جرم  ارتباط جنسی  غیر شرعی  سنگسار می شوند.

 زمانی که زنان و مردان برای اعتراض به تقلب در انتخابات و اعلام دوباره ریاست جمهوری احمدی نژاد به خیابا نها آمدند، افراد بسیج و پلیس ،  بعد از کشتار و مجروح کردن عده ای، آنها را که دستگیر کردند  و به شکنجه گاه ها بردند به زن و مرد تجاوز دسته جمعی کردند. می بیند که این تقدس نمائی مذهبی نیز جز دروغی برای حفظ قدرت نیست.

علاوه بر قوانین،  جمهوری اسلامی با تقویت تعصبات و ترویج خرافات مذهبی  بقاء این مناسبات زن ستیز و ظالمانه  را تداوم می بخشد.   

 در حال حاضر تعداد زیادی فعالین حقوق زنان و حقوق بشر و و کلای آن ها در زندان ها هستند.

چرا علیرغم وجود هزاران زن و مرد مترقی و تحصیل کرده و بعد از مبارزاتی سخت برای آزادی و برابری هنوز ما تحت سلطۀ حکومت های بنیاد گرای مذهبی هستیم؟ زیرا ده ها سال هر جنبش آزادیخوهانه مردم سرکوب و نابود شده است. وقدرت های بزرگ سرمایه داری جهانی این رژیم های سرکوبگر توتالیتر را همه جانبه مورد حمایت قرار داده اند.

 یا اگر جنبشی مردمی موفق شده که دولتی تشکیل دهد با کودتا کنارگذاشته شده است و همان حکومت ارتجاعی وفادار  برای حفظ منافع حامیان امپریالیست خود به بازگشت به قدرت یاری  شده اند.

کودتای 1953 در ایران علیه دولت مصدق و کودتای نظامی علیه دولت سالوادور آلنده در شیلی نمونه ای از آن است.

تحت این شرایط خفقان و ارعاب تنها یک نیرو و ایدئولوژی سنتی یعنی اسلام بنیادگرا موفق شد میان مردم پایه بگیرد. این نیروی مذهبی به انسان های سرکوب شده یک هویت و ایده آل  جایز داد تا به نیروئی بالقوه تبدیل شوند. این جهت و پتانسیل توسط قدرت های امپریالیستی برای حفظ منافع سیاسی و اقتصادی آن ها مورد سؤ استفاده قرارگرفت تا هر گونه حرکت چپ و ضد سرمایه داری را نابود کنند.

این واقعیات تاریخی به ما نشان می دهد که حقوق زنان " حقوق بشر" است و بدون توضیح و تغییر مناسبات اقتصادی و سیاسی مسلط در کل دنیا قابل دست رسی نیستند.

زنان به حقوق خود دست نمی یابند اگر به امور آزادی سیاسی و عدالت اقتصادی نپردازند.

رهائی زنان همراه با رهائی کل بشریت تحقق می یابد.      

________________________________________________________   

 

قطعنامۀ پایانی کنفرانس جهانی زنان پایه در ونزوئلا 4-8 مارس 2011

 

 

 

قطعنامه " در بارۀ آیندۀ جنبش مبارزاتی جهانی زنان" ( توافقنامه مجمع پایانی هفتم مارس 2011)

 

 

·       ما در مورد خطوط راهنمای فعالیت های خود توافق می کنیم که:   برای رهائی زن و علیه امپریالیسم - استثمار کارگران در کل جهان مبارزه کنیم، علیه گرسنگی، بیکاری، ویرانی محیط زیست، وابستگی که امپریالیسم به ما خلق ها و ملیت ها تحمیل نموده است، همچنین علیه استعمار و استعمار نو.

·       تغییرات ضروری تاریخی نمی تواند یک مسئلۀ صوری ( فرمالیستی) باشد، یا تنها تعویض اشخاص. مفهوم آن تغییر سیستم سرمایه داری حاکم  به عنوان  علت بحران ها و مسائل  معضلی که، انسانیت بایستی  آن ها را بگشاید.

·       دنیای عادلانۀ دیگری که ما خواهان آنیم، بسیاری جنبش ها و مبارزات، تجارب و سازمان ها را به یکدیگر پیوند می دهد.

·       بسیاری از ما برای یک بدیل سوسیالیست به عنوان پاسخ به خواسته ها و رؤیای یک جهان بهتر تلاش میکنیم.اما چون تصور از آن بسیار متفاوت است،   بحثی گسترده در پرسپکتیو چگونگی مبارزات گوناگون را ضروری می دانیم:   علیه بهره کشی جنسی، تجارت زنان و کودکان، برای کارمزد برابر و حق بر داشتن شغل شایسته و مطمئن، حقوق اجتماعی، حفاظت محیط زیست، علیه نژادپرستی و نفرت از خارجیان، حق مشارکت سیاسی مساوی الحقوق و غیره.

·       برای دستیابی به همۀ این ها جنبش مبارزاتی جهانی زنان بایستی همکاری تنگاتنگ با هم داشته باشند، به یکدیگر بپیوندند و هما هنگی کنند، دوستی پایه گزاری کنند، از یکدیگر بیاموزند و مشترکاً مبارزه کنند. این مهم ترین پیام این اولین کنفرانس مهیج جهانی زنان پایه در کاراکاس/ ونزوئلا سال 2011 است.

·       مبنای تعیین کننده برای این هدف جنبش های مبارزاتی زنان در هر یک از کشورهاست، جلب زنان سرکوب و استثمار شده، زنان پیشرو، دمکرات و روشنفکر، زنان دانشمند، هنرمند، و جوان.

·       ما خواستار ادامۀ برگزاری کنفرانس جهانی زنان پایه به عنوان بالاترین نقطۀ تحول و قوت جنبش زنان در سطح ملی، منطقه ای، قاره ای و بین المللی است!  این  کنفرانس ها بایستی هر پنج سال یکبار در یکی دیگر از قاره و یا منطقه برگزار گردد.

·       در طی یک سال ما تجارب گوناگون این اولین کنفرانس جهانی را ارزیابی می کنیم، تا موفقیت ها به دست آمده و ضعف ها را در جریان تدارک و اجرا تعیین کنیم.

·       در طی این مدت زمان ملاقات های ملی همچنین منطقه ای و قاره ای برگزار خواهد شد. این تماس ها توسط کمیتۀ بنیان گزاران کنونی که  به طور موقت تا تعیین کمیتۀ جهانی نهائی تا یکسال دیگر  به کار ادامه خواهند داد، تدارک خواهد شد.

·       در ملاقات های قاره ای یا منطقه ای ( آسیا، آفریقا، خاور میانه و دور، اروپا، آمریکای لاتین، آمریکای شمالی) نمایندگان تعیین خواهند شد. این به ازای هر منطقه/ قاره دو نمایندۀ اصلی همچنین دو جانشین هستند. این ترکیب می تواند طبق ضرورت در تدارک دومین کنفرانس جهانی زنان افزایش یابد. زمانی که محل برگزاری کنفرانس آینده تعیین شود، از این مناطق/قاره ها دو زن به کمیتۀ جهانی تدارکاتی افزوده می شود.

·       تعیین نمایندگان برای کمیتۀ بین المللی تدارکات دومین کنفرانس بایستی نتیجۀ یک پروسۀ دمکراتیک باشد، که جنبش مبارزاتی جهانی زنان را مورد نظر داشته و تقویت کند.

·       کمیتۀ جهانی تدارک دومین کنفرانس بین المللی کار کرد هماهنگ کننده دارد. این کمیته طراح هیچ سازمان یا ساختار سیاسی نیست. دمکراتیک کار می کند، هم سطح، به خود مختاری  کشور ها و سازمان های شرکت کننده احترام می گزارد، سازنده برمیزان اسناد پایه ای، که برای اولین کنفرانس جهانی زنان منعقد شدند،  کار می کند

·       ما  خواستارتحول جنبش مبارزاتی زنان  در هر کشوری هستیم و همکاری خود را بر سه روز مبارزاتی سراسری جهانی جنبش مبارزاتی زنان متمرکز می کنیم. علاوه بر این ما خواهان تحول شیوه های مختلف مبارزه، هم بستگی و حرکت بخشی هستیم . ما مصوباتی را ، که توسط زنان در  مجمع عمومی نمایندگان و در کارگاه ها مورد تصویب قرار گرفته است، ترویج خواهیم داد.

·       تمام سال ما یک فعالیت تدارکاتی برای 8 مارس داریم، تا اهمیت تاریخی آن را باز پس گیریم  به عنوان روز یاد آوری و مبارزه زنانی، که  در سراسر جهان برای حقوق و رهایی، علیه سلطۀ سرمایه داری، علیه پدرسالاری، علیه امپریالیسم و برای رهای انسان مبارزه می کنند.

·       ماا در روز بین المللی مبارزۀ اول ماه مای جنبش کارگری شرکت می کنیم.  در آن جا به ویژه برای حقوق کارگران زن و علیه بهره کشی از کودکان موضع می گیریم.

·        25 نوامبر  روز اعتراض علیه خشونت بر زنان با هر گونه اشکال خشونت بر زنان مبارزه می کنیم ! به ویژه خشونت را به عنوان نتیجۀ تعارض امپریالیستی و جنگ ها علیه خلق ها مورد شکایت قرار می دهیم، که در آن ها زنان به قربانی و غنایم جنگی بدل می شوند.

·       ما مبارزۀ جهانی جنبش زنان را بخش جدا نشدنی از مبارزۀ کارگران، خلق ها، و تمامی انسانیت  برای مساوات اعلام می کنیم.

·       ما زنان را سازمان می دهیم! مشترکاً صفحۀ اینترنتی موجود را تحول می دهیم، تا آن صفحۀ جذاب کنفرانس جهانی زنان شود.

·       با هم ورای مرزهای سرزمین ها و زبان ها کار می کنیم!  تجارب و فرهنگ های غنی خود را به کار می گیریم! اشکال متفاوت مراوده، هماهنگی و همکاری را به کار می بندیم تا کار مشترک مان را تعمیق و گسترش بخشیم. تمام موانع را با کمک مراودۀ آلترناتیو و هم بستگی متقابل در هم می شکنیم، تا جنبش جهانی مبارزاتی زنان را تقویت کنیم.

 

 

 

 

 

زنده باد کنفرانس های جنبش مبارزاتی زنان!

پیش به سوی رهایی زنان و انسان!

این وظیفه و چالش ما برای قرن بیست و یکم است.